.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
طــــــلاق ، مغضوب ترین حلال!
طــــــلاق ، مغضوب ترین حلال!

یکی از بدترین پدیده های اجتماعی در بین فرهنگهای مختلف، فراگیر و اپیدمی شدن عادات و آداب غلط است که بی تردید یکی از آنها که اتفاقاً مضرترین آنها نیز هست، پدیده ضدفرهنگی"افراط و تفریط" است که در طول تاریخ و نیز در متن جامعه، آزارنده روح و روان همه محققان و فرهیختگان در مسیر نگاهی منطقی و معتدل به مسائل مبتلابه سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و غیره است!

متاسفانه ما در فولکلور اجتماعی خویش عادت کرده ایم و یا به این نتیجه رسیده ایم که مثلاً در حوزه معماری، یا چهل ستون بسازیم و یا بی ستون! و به عبارتی در این خرده فرهنگ، بیست ستون سازی خیلی باب نیست و این یعنی اعتدال گریزی و افراط و تفریط گرایی که در محاسبات اجتماعی می تواند منشاء یک فاجعه انسانی باشد!

در روزگار نه چندان قدیم شاید به غلط و در نگاهی افراط گرایانه و غیر قرآنی در خانواده های سنتی در قالب یک ضرب المثل و امثال و حکم گفته می شد که : " عروس با چادر سفید به خانه بخت میرود و باید با کفن سفید از خانه بخت بازگردد! " این نگاه به معنای کنار آمدن با هر گونه بدبختی، انتخاب غلط، ظلم، اتفاقات ناجور، ناهمسازی های فرهنگی و خصلتی، شکنجه های جسمی و روحی و دهها عنوان کشنده دیگر بود که تنها و تنها به بهانه حفظ حرمت خانوادگی و ترجیحاً خانواده پدری بر آن تاکید می شد!

از تبعات محرز اینگونه تاکیدها و تعصب ها، قطع یقین قربانی شدن زن در نظام رفتاری خانوادگی و اجتماعی بوده که در آن به تاکیدات اسلامی در باب حفظ حریم خانواده، نگاهی افراطی شده و طلاق در حد یک حرام قطعی و رسوایی اخلاقی تعبیر شده و خانواده های محترم و نجیب آن را یک ننگ دانسته و غالباً با عضوی که متقاضی این مسئله می شد، برخوردی قهرآمیز انجام می گرفت و سرنوشت سیاه در انتظار آنان بود! و بد تر آن که غالباً این طلاقها که به ندرت و به سختی انجام می گرفت، به ازدواج مجدد ختم نمی شد، و نفر مطلقه، زندگی راهبه واری را در پیش می گرفت که بدبختی های خاص خودش را داشت!

اما جامعه امروز ما که با درک های جدید دینی و اجتماعی، آن پروسه غلط را پشت سر گذاشت، در مسیر رهایی و دورشدن از سنت ها و تعصبات کور و غلط گذشته، دچار پدیده تفریط گرایی شده و با عادی کردن موضوع طلاق در جامعه، در حال ثبت یک رکورد تاریخی در بین کل جوامع انسانی است که متاسفانه می توان از آن نیز در حد یک فاجعه بزرگ اخلاقی و معنوی یاد کرد!

بهانه جویی ها، کم تحملی ها، زیاده خواهی ها، تنوع طلبی ها، نافرمانی ها، انحصارگرایی ها، معنویت گریزی ها، مفاسد اخلاقی، عدم شناخت ها، احساسات گرایی ها، غرورها و غفلت ها، دخالت های خانوادگی، کم حوصله گی ها، سختی گریزی ها، بی تجربه گی ها، بددلی ها و دودلی ها، تشریفات گرایی و تجمل خواهی، هزینه های سنگین ازدواج و فشار بدهی ها، عدم تمکین و عدم تامین نیازهای شریک زندگی در ابعاد مختلف، بروز و جلوه های نامناسب حضور در جامعه و محافل و مراسم خاص، تجربه های غلط و حرام جنسی در دوره تجرد و تاهل، عدم مشاوره، انعطاف ناپذیری ها، کم مهارتی و ناشی گری ها، زوج نشدن ها و فردگرایی ها، اولویت های غلط، عصبانیت ها، قضاوت های غلط، تاثیرپذیری ها، انتظارات نابجا، رویا پردازی ها و خیال گرایی ها، نداشتن آینده نگری و بی خیالی های متداول و دلخوشی های ناروا و دهها عنوان دیگر همچون بیکاری و سختی تامین هزینه های معیشتی، اهم و رئوس موضوعات اختلافات خانوادگی و نهایتاً تقاضا برای طلاق را تشکیل می دهند!

پایین آمدن سطح معیار های طلاق، مستقیماً به افزایش سطح آمار طلاق می انجامد که با توجه به روند تصاعدی جمعیت و تحصیلات عالیه نسل جدید و رسیدن بانوان به مرزهای خودکفایی و استقلال مالی به واسطه اشتغال در نظام اداری و اجتماعی و اقتصادی، این آمار نیز به روال تزایدی خویش استمرار می دهد!

البته طبع جوامع صنعتی و مدرنیته به سمت و سوی کم تحملی و کم ظرفیتی و رله گی و ریلکسی فردی گرایش نشان می دهد و پدیده تک عضوی خانواده ها و تک سرپرستی در آن جوامع اپیدمی و امری کاملاً عادی است، اما جامعه ما که برخوردار از منویات دینی و ارکان اخلاقی و غیرت ملی است، نمی تواند تمام و کمال، خود را به این فرهنگ وارداتی تسلیم کند!

متاسفانه در خبرها خواندم که مازندران در آخرین آمارگیری مربوط به طلاق، پس از تهران و کردستان و قم، رتبه چهارم کشوری را به دست آورده است که این به معنی استقبال غلط از مفاهیم آزادی، راحتی، اختیار، انتخاب، خلاصی و مفاهیم از این دست است که علیرغم همه اصرار های خانوادگی و حتی ضمانت های مالی کلان تحت عنوان مهریه سنگین، باز هم شاهد آسانی تصمیم برای طلاق و جدایی دو زوج جوانیم!

در گذشته ما با مصیبت آن مطلب جعلی یعنی"با چادر سفید رفتن و با کفن سفید برگشتن!" مواجه بودیم و امروز مصیبت دیگری جایگزین آن مطلب شده، تا جائیکه براحتی گفته می شود:"مهرم حلال، جانم آزاد!" و این یعنی فاجعه اخلاقی قرن بیست و یکم که متاسفانه، خانواده ها یا نمی توانند و یا نمی خواهند با ایفای نقش ها و رسالت های والدینی، جلودار این تقاضاهای غلط و نگاه تفریطی به زندگی و خانواده باشند!

تفاوت فاحش طلاق در گذشته و امروز، علاوه بر آمار و دلایل طلاق به میانگین سنی زوجین متقاضی طلاق مربوط می شود، چرا که در گذشته میانگین سنی طلاق در بانوان به دوره سنی ۳۵ تا ۴۵ سالگی و در آقایان به ۴۰ تا ۵۰ سالگی مربوط می گردید! ولی امروز این آمار سنی میانگین برای بانوان به ۲۰ تا ۳۰ سالگی و برای آقایان به ۲۵ تا ۳۵ سالگی تقلیل یافته است و این آمار خود گویای حاکمیت و تسلط احساس بر عقل در پرونده های مربوط به طلاق است!

تاسف دیگر موضوع طلاق مربوط به توسعه آن در همه اقشار و در همه فرهنگهاست،یعنی امروز، هنرمندان، دانشجویان، پرستاران، روستائیان و شهر نشینان، کارمندان و خانه داران به یک اندازه نسبی گرفتار این معضل اند و بعبارتی ، حاشیه امنی برای هیچ شغل، سن و فرهنگی وجود ندارد و این هشدارباش، یک هشدارباش عمومی است، در حالیکه در گذشته چنین نبود!

و همه اینها در حالی است که اسلام با نگاهی غضب آلود، طلاق را حلال اعلام کرده و این نشان می دهد که ما حق عادی کردن طلاق در فرهنگ اجتماعی و ارتباطی جامعه را نداریم و تا آنجا که ممکن است باید با آن مخالفت و مبارزه کنیم و باید بیاد آوریم که فرزندان طلاق، بی سرنوشت ترین افراد جامعه اند و زوجهای مطلقه، ترجیحاً زوجه های مطلقه، دارای گمشده ترین سرنوشت ها محسوب می شوند که در برخی موارد، مقدمه و یا مطمع بداخلاقی های زیاده خواهان متمول و یا سوءاستفاده گران متمکن اند! ضمن اینکه اینان گره های کور جامعه و یا مظهر و موضوع اصلی نگرانی ها و دغدغه های خانواده های نجیب و شریف جامعه ما هستند!

بهرحال مدیران و نیز مربیان و متصدیان ذیربط جامعه، در نهایت درایت و احساس مسئولیت باید با :

۱- آموزش مدیریت خانواده در ساختار متنوع اجتماعی و اقتصادی و غیره

۲- افزایش مهارتهای زندگی در حوزه همسرداری

۳- ارتقاء آگاهی های علمی، عرفی،تاریخی و آماری

۴- اعتلای رفتارهای خانوادگی بر اساس و کلاس رفتارهای اجتماعی

۵- تزریق تجربه های موفق و مشابه از سوی بزرگان درجه یک و دو

۶-فرهنگ سازی برای مشاوره و استفاده از مشاور

۷-تجدید نظر اساسی در قانون و تغییر معیارهایی که طلاق را سهل الوصول می کنند

۸- تقویت فرهنگ دینی و انسانی و ملی در محور خانواده و زندگی اجتماعی

زمینه های ماندگاری و وفاداری خانوادگی را تقویت کرده و نرخ دوام ازدواج ها را بالا ببرند و جامعه را از این سقوط اخلاقی تدریجی نجات دهند و اگر دیر بجنبیم، یقیناً شرایط درمانی را از دست داده و باید منتظر مرگ اخلاقی و یا همان بحران معنویتی باشیم که غرب و جوامع غیر دینی به شدت در آن دست و پا می زنند، چرا که گسترش طلاق، جرات ازدواج را پایین آورده و طبعاً آمار میانگین سنی ازدواج را اعتلاء می بخشد و این در شرایطی است که هم اکنون نیز ما دارای آمار نگران کننده ای در امر ازدواج هستیم و باید تراز موجود بین ازدواج و طلاق را تا هر اندازه که ممکن است، متحول ودگرگون نمائیم.

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه-۳/۲/۸۹


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

نا شناس 9 ارديبهشت 1389
چرا با اینکه آمار طلاق بالاست، معضل طلاق را جدی نمی گیرند؟!طلاق در حال تبدیل شدن به یک امر عادی می شود و این از یک فاجعه اجتماعی حکایت می کند و بزرگان جامعه باید برای نفی این عمل که غضب خدا را در پی دارد، فرهنگ سازی کنند!علی نیا از ساری

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.075 seconds.